بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni
بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni

مورچه ...

ساعت 8 صبح  بعد از گذراندن سوزش انگشت برا اثر فوضولی و سر در قابلمه کردن  دیشب بیدار شدیم و پس از انجام مراسمات اولیه عزم کردیم بر صبحانه خوردن

جایتان خالی آی خوردیم و خوردیم هرچی دم دستمان آمد از نان بگیر بروووووووووووو تا خود سفره 

بعداز خوش خدمتی بر شکم بزرگوار یک لیوان چای ریخته و آمدیم سمت کامپیوترمان تا ببینیم طی این چند ساعت در این یکی دیار چه گذشته است که در راه به تکه شکلاتی برخوردیم و حیفمان آمد سر راه بماند با خود آوردیم 

شکلاتم از اون شکلاتا بود که دیده ندیده میخوای بخوریش  

بازش کردیم و مشغول حسابرسی به حسابهایش شدیم که در این حین مادر از حیاط با صدای مهربانی مرا خواندند و ما هم چای وشکلات را باهم گذاشتیم و رفتیم.

نگو ما به آنور این شکلات نامرد هم به اینور 

شکلات افتاد زمین و مورچه های عزیزتر از جان هم که در کفششان عروسی به پا شده است

حالا  ندو کی بدو سمت این شیرین زبان بسته! 

ماهم پس از انجام اوامر مادر گرام بازگشتیم و از آنجایی حافظه ایی داریم قد همین مورچه ها یادمان رفت که عزیزجان داشتی شکلات میخوردی ها ،دیدیم برا صرف چای نیاز به یک چیز شیرین داریم  رفتیم و قندان را آوردیم از آنجایی هم که روی میز به علت تردد رفت و آمد جایی پیدا نمیشود بعد از برداشتن قند آن را هم مسافر زمین کردیم و بیخبر از همجا مشغول کار خودمان شدیم. 

چشمتان روز بد نبیند این کارتون تام و جری را دیده اید که مورچه ها از درخت بالا میروند درخت تکان میخورد یکهو ماهم احساس کردیم پایمان دارد تکان میخورد (منظور همان احساس خارش میباشد) 

در یک نگاه سیلی عظیمی از قشر زحمت کش مورچه را دیدیم که داشتند از پای ما بالا می آمدند 

و قندانو بیچاره شکلات در راه مانده که آماج حمله این جماعت همیشه در صحنه شده بودند ماهم قندان و شکلات را برداشته وبدو یه سمت آشپزخانه که مادر ببینید اینجا چه خبر است و مادر هم با دیدن صحنه با انبوهی از مواد مورچه کش به سمت اتاق حمله اورده و آنها را در دم نابود نمودند و کلی حرف که تا کی اینچنین سربه هوایی و بیخیالی .... 

جاتون خالی الان حس میکنم یه چی داره بازم از پام بالا میره ....

این هم نمایی از قندان تصرف شده توسط لشکر مورچه ها 

اون دوتا چوب کبریت سوخته هم وسیله بنده برای سرنگونی این مورچه های عزیز بود ....

نظرات 2 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 18:10

سلام و درود و دوصد،‌ دویست و سیصد و ... خلاصه بدرود

انتقال حست قشنگ و ملموس بود .. ولی نمیدونم چرا کتابی مینویسی (!) حالا یا هنوز قلم (بترکی بچه .. خودت کیبرد رو جایگزین قلم بکنی، ناخن های نازنینت میشکنه یا رنگ لاک هات میره؟! ) درست و حسابی در دستت نمیچرخه یا تو کلا زیادی با ادبی !

این طرح که گویا با شکست مواجه شد و کاری از دست مورچه ها بر نیومد (!) باید تدارک ببینیم ،‌انشاا... دفعه بعدی موش بفرستیم سراغت (!) برعکس همین جاست که شاعر میفرماید : "الهی که موش بخوردت !‌"

عکس بسیار خوبی گرفتی .. کلا عکس در انتقال مفاهیم کمک زیادی میکنه .. بی خودی هم توجیه نکن ، یعنی فکر میکنی ملت باور میکنن که از اون تبریک های سوخته در جنگت علیه مورچه ها استفاده کردی ؟!‌ لااقل پیپ بکش که کلاسش بیشتر باشه

بقول زنده یاد مرجان .. الفرااااااااااااااااااااار

شبت آروم آبجی ..
یا حق

علیکم السلام .............................................. اا کجا نیومده بدرود امین وایسا تازه برات چایی ریختم

ممنون داداش خان ... کلن که کتابی نمی نویسم توام
حس کردم اگه اینجوری بنویسم انتقالش قشنگتر از آب در میاد مثل این که یه اتفاق بزرگ برام افتاده یا در شان ما نه بید این اتفاق

مادر جانننن دیگر بعد از ده و اندی سال این قلم خودش میداند چگونه با انگشتان بزرگوار ما کنار بیایید

ببینم تو منو می بینی امین بهت شک کردما از کحا فهمیدی ناخن های تازنینن !! نه از کجا فهمیدی لاکام میره امین راستشو بگو

حالا اگه خیلی راس میگی رنگ لاک من چیه؟؟؟
پس کار شماها بود ها ولی حیف شد به شکست برخوردید
بفرستید من حاضرمم

خواهش میکنم بنده یه زمانی برا کوروش بزرگ عکاسی میکردم البته تو خوابا !!درک میکنی که دل دارماااا

اول که مجید جان نه چیز امین جان تبریک نه کبریت دوم اینکه ما میخوایم بی کلاس باشیم حرفیه
اقا من دوس دارم سیگار بکشممممم بعدم بیام بگم در جنگ علیه مورچه ها به کاربردم حرفییهههههههههههههه

دو دقیه دیگه خودتم می پیوندی به روح مرجان جرات داری برگردددد

همچنین و
یا حق ...

شاذه جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 00:37 http://moon30.blogsky.com

سلام علیکم!
خوبین شما؟ یه روز نتمون قطع شد. پاک از دنیا عقب موندم که!!!
وای وای امان از مورچه ها!!! تو یه کتاب نوشته بود که برای این که مورچه ها به شیرینیجات حمله نکنن دور و بر اشیای شیرین کمی میخک بریزید. تو کشویی که قندون می ذارم یه کم دور قندون میخک ریختم دیگه مورچه نزد.

و علیک السلام مامانی جونم

ممنون شما شطورین؟ اره مامانی خیلی عقب موندی

امااااااااااااان اماااااااااااااان

اا چه جالب مام میکنیم ایشالا که دیگه نیان صبح به مامان میگم حتما این کارو بکنه

مرسی مامانی شاده جونم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد