بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni
بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni

سنگ آتشین

زمین عاشق شد و آتشفشان کرد و هزار هزار سنگ آتشین به هوا رفت.

خدا یکی از آن هزار هزار سنگ آتشین را به من داد تا در سینه‌ام بگذارم و قلبم باشد.

حالا هروقت که روحم یخ می کند، سنگ آتشینم سرد می شود و تنها سنگش باقی می ماند و

هروقت که عاشقم، سنگ آتشینم گُر می گیرد و تنها آتش‌اش می‌ماند.

مرا ببخش که روزی سنگم و روزی آتش.

مرا ببخش که در سینه‌ام سنگی آتشین است.

نظرات 1 + ارسال نظر
شاذه سه‌شنبه 27 اردیبهشت 1390 ساعت 12:51 http://moon30.blogsky.com

آخی... چه ناز بود!

مرسی مامانییی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد