بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni
بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni

در پی این روزها

دارم به شانس خودم افتخار میکنم اصن افتخار چیه براش میمیرم

این همه کارت تو این فک و فامیل باید مال من مسدود میشد آفرین به شانس من....


دیروز رفتیم بیرون بی خبر از دنیا هر چی تو جیبمون داشتیم ته کش کردیم رفت


و در زمان بازگشت به خانه خواستیم سوار تاکسی بشیم کهههههههه!!!!


چه خوب که کبف پولو نیگا کردم دریغ از یه صدتومنی!!


سریع کارتو درآوردم برم پول بگیر این دستگاه میگه تو بمیری نمیدم که نمیدم

جون عمت جون ننت بده بخدا پول ندارم برم خونه


بله دیگه پول بی پول!! زنگ زدیم داداش خان!!

داداش موندم وسط بیابون بیا منو ببر!! از ما اصرار از داداش خان انکار


بالاخره بعد از سه ساعت گریه خودزنی التماس نفرین راضی شدن و مارو اوردن خونه!!


صب رفتم بانک دیدم به چشم نخورن چقد آدم بالاخرم نشد و موند واسه شنبه اول وقت



به جون خودم اگه یکی به من میگفت قراره تو عرض دو روز با بارون این درختا سبز بشن و گل هم بدن باور نمیکردم.... ولی چشای خودم دید که تو عرض دو روز چقد زندگی و طبیعت تغییر کرد!!


خدایا کرم و بزرگیتو شکر



بازم صدا...

بهار سال پیش...

یه صبح قشنگ ....

صدای گوش نواز ....

و بازم به لطف اون صدا بیدار شدم ....


پ ن: برا توضیحات اضافه مراجعه شود به پست صدا

لبخند...

 
یک خانم 45 ساله که یک حمله قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود ...
 
در اتاق جراحی که کم مونده بود مرگ را تجربه کند حضرت عزرائیل رو دید و پرسید:آیا وقت من تمام است؟
 
حضرت عزرائیل گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .
 
در وقت مرخصی خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد
 
کشیدن پوست صورت-تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)-عمل سینه ها و جمع و جور کردن شکم .

فقط به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش بود !!!!

از اونجایی که او زمان بیشتری برای زندگی داشت از این رو او تصمیم گرفت
که بتواند بیشترین استفاده را از این موقعیت (زندگی) ببرد.
 
بعد از آخرین عملش او از بیمارستان مرخص شد
 
در وقت گذشتن از خیابان در راه منزل بوسیلهء یک آمبولانس کشته شد .

وقتی با حضرت عزرائیل روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟
 
حضرت عزرائیل جواب داد :
 اِاِاِا شماییییییید نشناختمتون