بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni
بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni

نوش آفرین

سبزه به ناز می آید محرم راز می آید

نوش آفرین با آلبوم آتش

زنگ در

دروغ نیست

یواش یواش

آشتی

آن زمان

عاشقانه

آتش

مهمونی

میخک نقره ای

 

شاد و صا ایران باشید

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد لطفی یکشنبه 29 مرداد 1385 ساعت 05:23 http://uniquemhd.blogsky.com

مطالب جالبی برای دانلود می‌ذاری!!
موفق باشی...

محمد لطفی
http://uniquemhd.blogsky.com
uniquemhd@gmail.com

[ بدون نام ] یکشنبه 29 مرداد 1385 ساعت 19:04

خورشید، در آفاق مغرب بود و، جنگل را،
- تا دور دست کوه - در دریای آتش شعله ور می کرد .
اینجا و آنجا، مرغکی تنها،
رها در باد،
بر آب نیلی دریا گذر می کرد !
***
دریا گرسنه، تشنه، اما سر به سر آرام
در انتظار طعمه ای، گستره پنهان دام
خود با هزاران چشم بر ساحل نظر می کرد !
***
در لحظه خاموشی خورشید،
دامش بر اندامی فرو پیچید !
پا در کمند مرگ ،
گاهی سر از غرقاب بر می کرد،
با ناله هائی، - در شکنج هول و وحشت گم -
شاید خدا را، یا « سبکباران ساحل » را
خبر می کرد .
***
شب می رسید از راه،
- غمگین، بی ستاره، بی صفا، بی ماه ! -
می دید دریا را که آوازی نشاط انگیز می خواند !
صیدی به دام افکنده !
خوش می رقصید و گیسو می افشاند !
تا با کدامین خون تازه، تشنگی را بنشاند !
***
در پهنه ساحل
چشمی بر امواج پریشان دوخته،
- لبریز از خونابه غم - کام دریا را
با قطره های بی امان اشک، تر می کرد !
جانی ز حیرت سوخته، شب را و شب های پیاپی را
سحر می کرد ... !
***
آه، ای فرو افتاده در دام تبانی های پنهانی !
ای مانده در ژرفای این دریای طوفان زای ظلمانی !
ای از نفس افتاده - چون من -
در تلاطم های شب های پریشانی !
ایکاش، در یک تن، از ین بس ناخلف فرزند،
فریاد خاموشت اثر می کرد !

kcgunit_Devil69 شنبه 18 فروردین 1386 ساعت 12:21 http://www.kcgunitstudio.blogfa.com/

salam . man mikhastam ahange goro0hemo0n ro baramo0n to weblaget bezari mito0ni ko0makemo0n koni ?

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد