بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni
بازگشت ...

بازگشت ...

ben ozledim galiba seni

اومدم خونه 

از وقتی اومدم یا میشورم یا میسابم 

الانم که تازه برا فردا ناهار گذاشتم و دو لقمه نون پنیر خوردم نشستم


یه کت خردلی خیلی خوووووشگل خریدم یعنی خریده بودم از یه آنلاین شاپ که امروز رسید


خیلی خوووشگل بود و دوسش میدارم


دلم غذا های مامانمو میخاد دلم مامانمو میخواد 

دلم میخواد زار زار گریه کنم 

خسته ام از زندگی که دارم هر روز کار بدوبدو آخرش حتی ته جیب هیچی هم نداری


میدونم همه شرایطشون همینه ولی دارم غر میزنم دیگه چیکار کنم!

خسته کارم خسته زندگیم خسته راهم خسته ام خسته ام 


+ اینجور مواقع میگم شاید بابا اگه زنده بود منم  مثل خیلی دخترای دیگه الان دغدغم رنگ موهام النگو فلان جاریم یا رنگ فلان لباس شب یلدام بود. آرزوه دیگه مالیات نداره که


بابا کاش بودی خیلی بی پناه و بی پشتیبانم

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا یکشنبه 22 آبان 1401 ساعت 09:05 https://malikhulia.blogsky.com/

کاش هوا سرد بشه.
کاش بارون بیاد
که بار بتونی کت زیبای خردلی رو بپوشی.

هوا یکم سرده
ولی نه در حد اون کت ولی بالاخره میپوشمش

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد